شب یلدا یا چیلله کئجه سی را گرامی بداریم

✍محمد علی خالق نژاد
یلدا از ازل در اقصای زمین و اقصای زمان بوده و داستان دیرینه ای دارد و همواره هوشیار بودن و با هم بودن را در بیداد ظلمت و سرما به نسلها داده است .
آنگاه که شب سرد زمستانی ردای سیاهش را در انبوه برف و یخ بر همه جا می گسترد و هر جنبنده ای در زیر سایه ی مهیب آن از هراس آرام می گرفت و جهان از وحشت سیلی سرمای زمستان خاموش میشد، پیشینیان ما سنگینی و خصومت و سنگدلی قهری و طبیعی زمستان را بر جسم و جان خود به سختی احساس میکردند و از اندوه زمستان سرد و سخت بی طاقت میشدند و نا چار به خاطر معنا بخشیدن به رنجهای خویش و تحمل سختی های پیش رو یلدا را گرامی داشتند و برایش قصه ها ساختند و در زبان شاعران سرودند و در قلم نقاشان نگاشتند برای نمونه آوردن شعری به زبان ترکی در وصف شب یلدا (چیللّه گئجه سی)خالی از لطف نبوده وبر وزانت واهمیّت موضوع می افزاید :
《 بوگئجه آلمیشام چیلله قارپیزی
سالمیشام چایدانا یاشیل یارپیزی
هرزادیم وار فقط یوخدوسئوگولم
اللهیم سن یتیر من سُوَن قیزی》
و هر قومی به تناسب احوال خود برایش آیینها تدارک دیدند و چنان شد که یلدا همانند نوروز باستانی ملت ما را پنهان از چشم جلاد زمان از دره هولناک زمان عبور میدهد و با گذشتگانمان و گذشته هایمان آشنا می سازد و اینک در چهره تابناک سنت زیبای شب یلدا ماحضور اجداد و به خاک رفتگان خود را در زمان خویش و در کنار خویش احساس میکنیم و خود را در میان آنها میبینیم بنابراین گرامی داشت شب یلدا یکی از استوارترین و زیباترین سنت ایرانی است.
اینک یلدا با دامنی پر از خوبترین گوهرهای زمانه و با دستی پرا از زیباترین زیورهای زمین آمده است تا هر چه را در طول زمان اندوخته به پای ملت ما بریزد تا اندکی از حزن و غم و اندوه ملتی که از فقر برون و در درون آشفته است بکاهد.
یلدا از اقصای زمین و از اقصای تاریخ و اقلیمهای افسانه می آید و در همه قرنها با همه نسلها بوده و گرامی داشت آنها را از یلدا به یاد دارد که چگونه ندای بهار را از عمق سیاهی یلدا و سختی سرمای زمستان میشنیده اند.
یلدا می آموزد، وقتی ابرها تیره و افقها تاریک و راهها بسته و سیاهی ها حاکم و تباهی ها مستولی است باید بیدار و متحد چادر سیاه شب را درید و به نور رسید.
سردی شب یلدا سرمای سوزناکی است که از دل خزان طبیعت میوزد تا خاطرات از یاد رفته انسانها را در قبرستان غمگین ضمیرشان جان دهد و آنان را به زایش نور و تولد خورشید امیدوار کند.
یلدا یا چیلله کئجه سی خاطره آشنا و شورانگیزی است که جان سرد و غمگین ملتی را گرم و شاد در آغوشش میفشارد و هر لحظه پیامی از دوست میرساند بنابراین یلدا مجالی است برای در کنار هم شاد بودن و زیبا زیستن و لبخند و شادی امروز را به فرداهای دیگر نیافکندن زیرا عمر را بقایی نیست.
یلدا مجالی است برای چیدن شیرین ترین گلهای بهترین دوستی های با بوسه های داغ از دستان پدر و مادر.
یلدا مجالی است برای جویا شدن از حال آنهایی که از فقر برون و درد درون و تورم و گرانی لجام گسیخته این ایام و بیماری های مهلک رنج میبرند و پایبندی به شرف و آبرو اجازه ابرازشان را نمیدهد.
اما متاسفانه در این شب در دل بسیاری از هموطنان ما به دلیل فقدان عزیزانشان غم بیدارتر از هر شب دیگری است و در این شب بی شک فقرا، مساکین، ایتام و محبوسین قهرا باید بیشتر از همیشه با غم سر کنند، پس یلدا مجالی است برای صله ارحام.
حال پاییز «باغ بی برگی که می گوید زیبا نیست؟ خنده اش خونی است اشک آمیز، جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن پادشاه فصلهاست پائیز»
با افتخار بلندترین شبش را تقدیم زمستان میکند تا دلتان شاد و تنتان شاداب و زمستانتان سفید باشد.
آرزومندم همیشه گل روی هموطنانم به سرخی انار و شبشان به شیرینی هندوانه و خنده هاشان به شکفتگی پسته و عمرشان یلدایی و روزگارشان سبز و بهاری باشد. یلدایتان وچیللَز مبارک اولسون



